جریان از آنجا شروع شد که احمدی نژاد به نیویورک سفر کرد! از آنجا که بلاد آمریکا بسیار کفرآور میباشد در نتیجه هاله ای دور سر او را فرا گرفت تا مبادا به تقدس وی خدشه ای وارد شود.
هاله همیشه با ا.ن ماند و بزرگ و بزرگتر شد. تا آنجا که در عراق به هاله ی نورانیش حسادت ورزیدند و قصد ربودن این نخبه ی نورمند را کردند. اما بازهم هاله جان به دادش رسید و این عملیات ناکام ماند.
هر چه هاله بزرگتر و پرنورتر میشد دایره ی توهمات ا.ن هم پررنگتر میگشت. این روند ادامه داشت تا روز ۲۲ خرداد ۸۸ و انتخابات ریاست جمهوری که به اوج خود رسید. محمود کوچک تنها توانست دو رای را بخود اختصاص دهد یک رای را که خودش داده بود و دیگری را بابا خامنه ای
اما به برکت حضور هاله و تاکید بابا سیدلی آنهمه رای سبز کشک و یک دفعه برای دومین مرتبه و اینبار در عرض ۵ ساعت بسرعتی برق آسا ا.ن از صندوق ها بیرون کشیده شد و با بوی تعفنش حال ایران را دگرگون کرد و سبزهای ناز را پژمرد.
ا.ن خوشحال از نتیجه ی انتصابات در حالیکه روبروی آیینه قربان صدقه ی خودش میرفت و از باری تعالی میخواست که سر تعظیم فرود آورد که همچون بنده ای چو او دارد و در همین حین هم با هاله اش ور میرفت دچار حس خود شیفتگی مزمن شد و با خود گفت:
من که با مهدی جان در ارتباط تنگاتنگ هستم و مرتب از چاه جمکران به من ایمیل میدهد قربان صدقه ی اینهمه زرنگی و هوشمندی من میرود و هوای مرا دارد. تازه خودش گفته که اولین نفر از چپ من پشت سرش ایستاده ام! تازه ترش هم نه چک زدیم نه چانه ۲۴ میلیون آمد تو صندوق!
همینطور که در افکارش غوطه میخورد و هی به زوایای پنهان باحالیسم خودش پی تر میبرد ناگهان دندانهایش تیز از دوطرف دهانش بیرون زد و خون چکید و در اندک فضای چشمانش جینگی برق زد!
اینجا بود که رفیق شفیق و رابطش با کشورهای غرب را رو کرد. یک سور به خر زد و طی عملیات ضربتی خیلی شیک و تو دل برو مشایی را گذاشت کنار جگرش و هرچه بقیه سر و صدا کردند مثلا که چیزی نشنید.
دراین هنگام بود که بابا سیدلی برآشفت و گفت پسره ی قدر نشناس پیش قاضی و جینگولک بازی؟!
مگر یادت نیست که گفتم مشایی را انتخاب کن تا سر و صدا شود و بعد که من حکم عزلش را دادم تو بی چون و چرا میگویی چشم! تا همگان بدانند که حرف مقام معظم له و لورده همیشه و برای هرکس قابل اجراست! پس این قرتی بازیها از چه روی است؟
ا.ن مقادیری دماغش را با صدای بسیار بالا کشید و چشمان ریزش را ریزتر کرد و چینی به پیشانی انداخت و من من کرد و گفت: اصلا اگر راست میگویی تو خودت ۲۴ میلیون رای بیاور تا من بازهم حرف ترا گوش دهم.
دراین هنگام خر با دست راستکیش حقه ی تریاک را بسمت محمود پرتاب کرد و درست به وسط هاله ی ا.ن خورد و جرینگی آنرا شکست ... ا.ن باقیمانده ی هاله را از روی زمین جمع کرد و دید که بابا سیدخر خیلی خشمناک است.
ناگهان سیدمجتبی وارد شد و آمد که ا.ن را بگیرد و کتک مفصلی بزند اما محمود پا به فرار گذاشت و تا این ساعت که من مشغول نوشتن هستم هنوز ا.ن بدو کره خر بدو ...
شخصیتها :
خر: خامنه ای رهبر
ا.ن : احمدی نژاد
کره خر: مجتبی خامنه ای