ضحاک شاهنامه را یادتان هست ؟ داستانش را که باید از خون جوانان میخورد تا گزندی به او نرسد. میخواهم بگویم این افسانه ایست که اینروزها در واقعیت ما آنرا زندگی میکنیم.
دیروز بعد از گوش کردن اظهارات کاسپین نامزد ندا وفتی به اینجای صحبتهایش رسید که مسئولان پزشک قانونی خواستند که بخش هایی از بدنش از جمله قسمتی از استخوان رانش را بگیرند، پزشکی قانونی نگفت برای چه کسی اعضا را می خواهد استفاده کند ... چقدر یاد افسانه ی ضحاک افتادم که چقدر به خامنه ای شبیه است و ندا که چه اندازه اسطوره ی مبارزه و آزادیست.
آخرین نگاه مظلوم ندا که مبهوت به من و تو و بهمه ی دنیا نگاه کرد همان درفش کاویانی کاوه است که مردم را به پشتیبانی فریدونها و جنگ با ضحاک میخواند.
و نعره ی خاموش ندا و نداها فریادی خواهد شد در گوش دیکتاتورهای زمان.