lundi 17 septembre 2012


یکی دو روز دیگر اول مهر است. هرچه به خودم فشار آوردم که حس نوستالژیک و شاعرانه ی اول مهری بهم دست بدهد فایده نداشت. 
دروغ چرا! همیشه از اول مهر و آهنگ و برنامه های ناخوشایند اول مهر بیزار بودم. با تمام کودکی و حتی نوجوانی حسی جز منقلب شدن نداشتم با دیدن کلیپ زجربار مهر از افق دمید فصل دگر رسید و اینجور داستانها!
 آه که به شیوه ی نفرت باری تمام خوشی دوماه و اندی تابستان را ضایع میکرد!

از چهار یا پنج سالگی شوق شدید رفتن به مدرسه و مشق نوشتن و مبصر شدن داشتم. آرزوهایی که خیلی زود به حقیقت پیوست و هرگز به خاطر آن شوق معصومانه خودم را تا به امروز نبخشیدم.

نه اینکه دوران مدرسه نوستالژی نداشته باشدها. دارد! اما حس دلتنگی برای آبخوری و قمقمه و صف و نیمکت و شیطنت و تقلب باشد برای بعد از اول مهر.