دلم بعد از مدتهاااا وبلاگ شاعرانه خواسته! از آن اشعار غم انگیز و سوزناک عاشقانه
من از فکر خانه و استخر رها میشوم و دیگر به هیچ جایم هم نخواهد بود که فلانی چه میکشد و چقدر
طنین پیانو میان آنهمه شلوغی بازار گوشهایم را نوازش میدهد
اینها را مینویسم
باید بنویسم
حتی اگر
...
که یادم باشد یکروز شرجی و بارانی تابستان دعوت بودم به شنیدن نتهای فریبرز لاچینی
یک کنسرت انحصاری
برای من