mercredi 24 février 2010

به این روزا بگو قهرم باهاشون

این روزها خستگی به تنم میماند و بیرون نمیرود! خستگی درس و کلاس و پروژه های بیخود وقت گیر از یک طرف بازجویی پس دادن و عدم اعتماد و روزی در عرش و فردا در فرش بودن از سوی دیگر
کلا که ما آدمها موجودات پیچیده ای هستیم که با دست پیش میکشیم و با پا پس میزنیم.که گاهی چقدر بد میشویم و یادمان میرود به سادگی با کلماتمان همديگر ‌را نرنجانیم. از یاد میبریم حرفهایی را که آدمهای مقابلمان دوست ندارند بشنوند و میرنجانیم و رنجانده میشویم و در عوض انگار هميشه بیادمان هست مبادا خدای نکرده زبانم لال دور از جان چيزی از دهنمان بپرد که طرف پررو شود يا به خودش بگيرد یا اعتماد به نفسش پرورش یابد و الی آخر
خلاصه که یادمان یادتان یادشان بماند لطفا